شیرین کاریهای سویلآی خانم (16)
ائلآی روی یکی از مبلای تکی نشسته بود و داشت مجلهش رو میخوند. سویلآی اومد و انگشت شست ائلآی رو گرفت و پشت سر خودش کشوند تا نزدیک در ورودی. یهو ائلآی رو چرخوند و وقتی خودش به سمت مبل بود، دست ائلآی رو ول کرد و دوید طرف مبل تا بشینه روی اون! چارهای جز خنده نداشتیم! بعضی وقتا ما همهمون، برای کارای این بچّه هاج و واج میمونیم! ...