ائل‌آی خانمائل‌آی خانم، تا این لحظه: 18 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
سویل‌آی خانمسویل‌آی خانم، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره
ایشیل‌آیایشیل‌آی، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

یه آسمون با سه تا ماه

سلام به همه؛ ما برگشتیم (البته امیدوارم) D:

مدت طولانی بود که درگیر بودم و مشکلات مختلف از جمله اختلالات مبین‌نت و خراب شدن ماوسم (که حتی فرصت خرید رفتن هم نداشتم) .... و هم‌چنین مسائلی که یه مادر با دختر کوچولوی دو ساله‌ش، توی دوسالگی می‌تونه باهاشون درگیر باشه، باعث این وقفه طولانی بودن. از دوستان عزیزم هم که توی این مدت نگرانم شدن و برام پیغام گذاشتن، هم سپاس‌گزارم و هم براشون آرزوی سلامتی و موفقیت و توی این ماه رمضونیه قبول طاعات دارم. ان‌شاءالله که دیگه از این وقفه‌ها برام پیش نیاد. و از اون‌جایی که وبلاگ دخترای من حکم دفترچه خاطرات داره، من سعی می‌کنم تا جایی که امکان داره، مطالبم رو به ترتیبی که اتفاق افتادن وارد ...
1 مرداد 1393

پیشونی‌سفیدهای دوست داشتنی D:

در سفر علمی که برای اکتشافات سویل‌آی و منور شدن چشماش به حقایق و واقعیات زندگی داشتیم، این موجودات خوشگل و آروم رو پیدا کردیم و می‌بینین دیگه   ادامه هم داره بهتره که ببینین اگه نکته‌ی عکس رو متوجه شدین تعجب نکنین؛ می‌تونین به من بگین و با هم بخندیم   ...
1 مرداد 1393

پدیده‌ای به نام مسی ؛)

یه چیز دیگه هم توی اون پیک‌نیک روز جمعه، توجه دخترهای ما رو به خودش جلب کرد: یه سنجاب کوچولوی خوشگل و خوشرنگ به اسم مسی که البته بقیه‌ی عکساش رو توی ادامه‌ی مطلب گذاشتم صاحبش گفت که یک ماه و نیمه‌ست.   مسی توی یه قفس کوچیک بود:   ولی علاقه‌ی زیادی به عکس گرفتن داشت:   وقتی صاحبش مسی رو از توی قفسش درآورد و به من اجازه داد تا ازش عکس بگیرم، دست‌های زیادی برای نوازش به طرفش اومدن: (و البته دوربین‌ها و گوشی‌های زیادی هم برای عکس گرفتن ) و   اما بالاخره تونستم یه عکس خوشگل ازش بگیرم: سه‌شنبه 30 ا...
30 ارديبهشت 1393

پرواز نیلی

به طور کاملاً تصادفی، پیک‌نیک رفتن ما مصادف شد با جشن بادبادک‌های رنگی در کنار دریاچه‌ی چیتگر، به نام پرواز نیلی . روز جمعه 5 اردی‌بهشت، جشنواره ساخت و پرواز بادبادک به مناسبت روز ملی خلیج فارس برگزار شد. به جهت مشارکت گروهی اعضای هر خانواده‌.   و کلی بادبادک و کایت رنگی و قشنگ توی آسمون بود که البته اکثریت اون‌ها ساخت اعضای خانواده‌های چینی بودن . . .                       (ببخشین دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم) که عکس چندتاشون توی ادامه‌ی مطلب هست و و ...
30 ارديبهشت 1393

مهمون عزیز ما :) (2) دینا خوشگله

روز یک‌شنبه دینا خانم، مهمون عمه مریم‌ش بود. دینا جونم 20 فروردین 1391 به دنیا اومده و هنوز دو ماه مونده تا دو سال‌ش تموم بشه. و دو ماه و بیست روز از سویل‌آی خانم ما که دخترعمه‌ش باشه، بزرگ‌تره. عمه قربونش بره، چقدر خانمه؛ به‌به‌به   دینا خانم به افق‌های دور دست خیره شده :)   این هم دینا خانم با خنده‌ای  از جنس خنده‌های پر از شیطنت سویل‌آی خانم   و یه شیرین‌کاری از دینا خانم    دینا خانم در لحظه‌ی غافل‌گیری حین شیرین‌کاری   دین...
16 بهمن 1392

یه خاطره از سوگند، دوست ائل‌آی من !

توی سیستم آموزشی جدید، چند مدل املاء هست که یکی از اونا املای صحیح و غلط‌ه.  مطابق این روش املاء، دانش‌آموزا به یکی از والدینشون املاء می‌گن و اونی که املاء رو می‌نویسه باید کلمات مهم رو غلط بنویسه و بعد دانش‌آموز املاء رو اصلاح می‌کنه و از روی کلمات صحیح می‌نویسه یا بعضی وقتا با اون کلمات جمله می‌سازه. هروقت که این تکلیف جزء تکالیف مدرسه ائل‌آی بود، من از زیر بار این املاء در می‌رفتم و اونو می‌انداختم گردن باباش! دوستم (مامان سوگند ) تعریف می‌کرد که چند روز پیش وقتی سوگند از مدرسه برگشته بود خونه، به مامانش گفته بود که : "آبرومو پیش دوستام بردی! غلطای...
6 آذر 1392

بابای ائل‌آی !

روز جمعه مهمان داشتیم. زن‌داداشم با دخترش دینا ، که دو ماه و بیست روز از سویل‌آی ما بزرگتره، قرار بود برای نهار بیان. (ناگفته نماند که ما تازه منزل رو عوض کردیم و اکثر فامیل آدرس ما رو نمی‌شناسن) زن‌داداشم توی آسانسور دو تا از بچّه‌های همسایه‌ها رو دیده بود و پرسیده بود که خونه‌ی ائل‌آی اینا رو می‌شناسین؟ بچّه‌ها گفته بودن: « همونی که باباش سبیل داره ؟ ! ؟ ! ؟ ! ؟ ! ؟ ! ؟ ! ؟ ! ؟ ! ؟ ! ؟ ! »   باباشون از خودشون معروفتره! ...
22 مهر 1392