برف و شیرین شکرهای من! :)
از صبح زود روز سهشنبه برف میبارید. بعد از غروب که برف برای یکی دو ساعتی بند اومده بود، بچّهها حاضر شدن و رفتن تا توی حیاط برف بازی کنن. اینم عکساشون ائلآی خانم با آبجی کوچولوش سویلآی خانم و دوستش مهریار خانم، به همراه شخص شخیص آدمبرفی ائلآی خانم همراه آبجی کوچولوش سویلآی خانم با بینیهای یخزده و لُپهای گل انداخته از سرما، باز هم به همراه شخص شخیص آدمبرفی ائلآی خانم و دوستش مهریار خانم و دو تا دوست دیگه، حتماً به همراه شخص شخیص آدمبرفی ...
نویسنده :
مریم خانم
2:33
مهمون عزیز ما :) (2) دینا خوشگله
روز یکشنبه دینا خانم، مهمون عمه مریمش بود. دینا جونم 20 فروردین 1391 به دنیا اومده و هنوز دو ماه مونده تا دو سالش تموم بشه. و دو ماه و بیست روز از سویلآی خانم ما که دخترعمهش باشه، بزرگتره. عمه قربونش بره، چقدر خانمه؛ بهبهبه دینا خانم به افقهای دور دست خیره شده :) این هم دینا خانم با خندهای از جنس خندههای پر از شیطنت سویلآی خانم و یه شیرینکاری از دینا خانم دینا خانم در لحظهی غافلگیری حین شیرینکاری دین...
مهمون عزیز ما :) (1) عسل کوچولو
سه هفته پیش (یعنی دقیقاً شنبه 28 دی 1392) عسل کوچولو، دخترعموی ائلآی و سویلآی ، همراه عمو و زنعمو مهمون ما بودن. ایشون رو میگم ...
معرفی یه وبلاگ بهدرد بخور برای خانوما :)
موقع عکس گرفتن: "اگر به دلیل خاصی قرار نیست شینیون بکنید؛ نکنید! موهای ساده و باز ریخته توی عکس، شما رو زیباتر و طبیعیتر میکنه. بیست سال دیگه که این عکس رو ببینید، دنبال جوانی و زیبایی و طراوت خودتون خواهید بود؛ نه اختراعات و اکتشافات آرایشگرتون! " منبع: وبلاگ چی نپوشیم؟ این وبلاگ در مورد اینکه چی رو با چی بپوشیم و یا با چی نپوشیم، چطوری آرایش کنیم که خوب و طبیعی به نظر بیاییم و خیلی موارد دیگه که حتماً به دردتون خواهد خورد مطلب داره. اگه دوست داشتین یه سری بهش بزنین. سهشنبه 8 بهمن 1392 ساعت 19:19 ...
شیرین شکرهای من(!)
چند تا عکس که یکی دو هفته پیش (دوشنبه 23 دی 1392) گرفتم 1- ائلآی خانم گل من همراه آبجی کوچولوش سویلآی 2- ائلآی خانم عزیز من 3- اینجا سویلآی خانم خیلی خانمه اگر دوست داشتین، بقیه عکسا رو توی ادامهی مطلب ببینین 4- شیطنت از چشم سیاش میریزه 5- ائلآی خانم مهربون من 6- سویلآی خانم داره بوس میاندازه 7- بچّهم با کلاسه خوب؛ دستشو گذاشته روی دستش تازه داره شعر هم میخونه (البته به سبک خودش) 8- چه...
نویسنده :
مریم خانم
16:11
شیرین کاریهای سویلآی خانم (24) ترس oO
توی یکی از یادداشتهای قبلی ( شیرین کاریهای سویلآی خانم (14) )، گفته بودم که یکی از تفریحات سویلآی خانم وقتی حوصلهش سر میره، کشیدن سیفون دستشوییه. و اصلاً هم از صدای سیفون نمیترسه. با توجه به این موضوع، عجیبه که وقتی جاروبرقی روی زمینه، و سویلآی خانم داره باهاش بازی میکنه، وقتی بهطور تصادفی دستش به دکمهی پاورش میخوره و جاروبرقی روشن میشه، . . . از صدای جاروبرقی سویلآی خانم ما پا میذاره به فرار! یه فرار خندهدار ...
شیرین کاریهای سویلآی خانم (23) لقمه :)
صبح سر صبحونه، برای سویلآی خانم لقمه گرفتم تا بخوره. دقت نکردم چیکار داره میکنه ولی دیدم که یکی دوتا از لقمه هایی رو که براش میگرفتم، انداخته روی زمین. یه لقمه توی دهنش بود و داشت میخوردش؛ لقمه ی بعدی رو که براش گرفته بودم، دادم دستش. لقمه ی جدید رو که گرفت، لقمه ی قبلی رو از دهنش درآورد و انداخت روی زمین! من: لقمه: زمین: سویلآی خانم: بقیهی اهالی خانواده: سهشنبه 1 بهمن 1392 ساعت 21:11 ...
ائلآیِ شیرین زبون من! (1)
وقتی ائلآی خانم سه ـ چهار سالش بود، به ماشین شاسّی بلند میگفت: «شاستین بلند» و ماشین شاستین بلند هم خیلی دوست داشت. البته دیگرانی که میشنیدن فکر میکردن میگه: «آستین بلند» ...