ائل‌آی خانمائل‌آی خانم، تا این لحظه: 18 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
سویل‌آی خانمسویل‌آی خانم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره
ایشیل‌آیایشیل‌آی، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

یه آسمون با سه تا ماه

ائل‌آی حساس من

وقتی ائل‌آی کوچیک‌تر بود، مثلاً دو ـ سه سالش که بود، هر جا که مهمون بودیم، یا اگه مهمون داشتیم، درست وسط بازی کردناش، می‌اومد و می‌نشست روی مبل و منتظر می‌شد تا براش پیش‌دستی بذارن و ازش پذیرایی کنن. و اگر میزبان فراموش می‌کرد که از ائل‌آی خانم ما پذیرایی کنه، بهش بر می‌خورد و ناراحت می‌شد! ...
23 مهر 1392

ائل‌آی عاقل من

وقتی ائل‌آی عزیزم چهار سالش بود، یه مدت به خواست یکی از دوستام تدریس خصوصی می‌کردم؛ شاید حدود یک سال. و چون ائل‌آی کوچیک بود، کار تدریس رو تو خونه‌ی خودمون انجام می‌دادم. تو یکی از همین کلاس‌ها که دو تا شاگرد با هم داشتم، قبل از این‌که دخترا بیان، به ائل‌آی گوشزد کردم که یه وقت نکنه مثل دفعه قبل، از تو اتاق بیایی بیرون و حواس منو پرت کنی. (آخه جلسه قبلش هی منو صدا کرده بود و آب خواسته بود، یا خواسته بود که دستشویی بره، یا میوه یا خوراکی خواسته بود، یا حوصله‌ش سر رفته بود، یا . . . ) خلاصه حسابی بهش سپردم که قبل اومدن اونا آب بخوره، دستشویی بره، براش خوراکی و کتاب قصه هم گذاشتم توی ا...
11 مهر 1392

ائل‌آی نازنین من

امروز بابای ائل‌آی تدریس داشت. عصری رفته بودیم بیرون (یه کم خرید داشتیم). آقای همسر شروع کرد از روز شلوغش تعریف کردن و وسط صحبت‌هاش گفت: «از صبح، سه تا کلاس پشت سر هم داشتم، وقتی از دانشگاه بیرون اومدم نفس کشیدما . . .» که یهو ائل‌آی با حالت تعجب برگشت گفت: «حِعععععییییییین . . . یعنی تو کلاس نفستونو نگه داشته بودین بابا؟؟؟؟ » ...
10 مهر 1392

ائل‌آی شیطون من !

ائل‌آی وقتی یک سال و دو ـ سه ماهش بود، دستش رو می‌ذاشت روی کمرش و قر می‌داد. بعد توی اون حال، به تک‌تک اونایی که داشتن می‌دیدنش نگاه می‌کرد و اگر کسی براش دست نمی‌زد، رقصش رو قطع می‌کرد و دستش رو از روی کمرش برمی‌داشت و روبه‌روی اون کسی که دست نمی‌زد می‌ایستاد و شروع می‌کرد به دست زدن و در همون حین هم می‌گفت: « دَ  دَ » (یعنی دست، دست) و این کارش رو تا وقتی اون شخص دست نزده ادامه می‌داد و ول‌کن نبود! ...
8 مهر 1392

اولین پیاده‌روی ائل‌آی نازنینم

پیاده‌روی سویل‌آی کوچولومون باعث شد یاد اولین پیاده‌روی ائل‌آی خانم بیفتم. اولین باری که ائل‌آی رو به طور رسمی گذاشتیم تا خودش راه بره، تو همین سن سویل‌آی بود؛ یعنی حدود چهارده، پونزده ماهگی.  از روبروی دانشگاه تهران تو خیابون انقلاب که باباش از تو بغلش گذاشتش رو زمین، برا خودش تنهایی و با سرعت به طوری که سرش رو جلوتر از بدنش نگه داشته بود، راه رفت تا سر جمهوری تو خیابون کارگر. اصلاً پشت سرش رو هم نگاه نمی‌کرد که ببینه ما باهاش هستیم یا نه! و ما فقط مراقب مردم بودیم که به بچّه‌مون نخورن. آخه هیشکی جلوی پاشو نگاه نمی‌کنه! بعدشم به بهانه‌ی این‌که می‌خواهی...
19 شهريور 1392

ائل‌آی افاده‌ای من

تابستون سال 87، وقتی ائل‌آی سه سال و نیمش بود، یه روز که تو خونه‌ی عمه‌ش مهمون بودیم عطسه کرد و بعدش آبریزش بینی و دستمال لازمش شد. عمه‌ش جعبه دستمال کاغذی رو گرفت جلوش که برداره که ائل‌آی عزیز من با لحن مخصوص به خودش دستش رو به علامت "نه" تکون داد و گفت: «میسی عمه من دارم» . بعد از توی کیف خودش، دستمال جیبی خوشگلش رو (که خودش انتخاب کرده بود و من براش خریده بودم) درآورد و بینی‌شو پاک کرد و گفت: «سطل آشغال کجاست؟» بعد هم جلوی چشمای حیرت‌زده‌ی بقیه از کارای این قرتی خانوم، دستمالش رو با فیس و افاده انداخت توی سطل.     ...
15 شهريور 1392

تلاش ائل‌آی خانم (!)

ائل‌آی خانم یه کمی اضافه وزن داره (ماشاءالله خوش خوراکه). و من هی بهش یادآوری می‌کنم که خورد و خوراکش رو کنترل کنه. چند روزه که هی می‌ره توی حیاط دو دور دوچرخه می‌رونه . . . . بعدش می‌آد شکمش رو به من نشون می‌ده و می‌گه: " مامان ببین لاغر شدم؟! " ؟؟؟؟؟؟؟؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!     ...
9 شهريور 1392

ائل‌آی قانع من

وقتی ائل‌آی دو سال و نیم یا سه سالش بود، یه روز اومد و به من گفت: «مامان من لوبیاپلو می‌خوام.» منم براش لوبیاپلو درست کردم. دو روز بعدش دوباره لوبیاپلو خواست و من دوباره براش لوبیاپلو درست کردم. تا سه هفته، یک روز در میون اون لوبیاپلو خواست و من هم براش درست کردم، تاحدی که دیگه حال خودم از لوبیاپلو به هم می‌خورد ولی این بچّه کوتاه بیا نبود؛  تا این‌که رفتیم ارومیه.  روز دوم یا سومی که ما ارومیه بودیم، مامانم قورمه سبزی درست کرده بود. همین که سر سفره ائل‌آی قورمه سبزی رو دید، گفت: «مامان ببین من از این لوبیاپلو های مانجون ...
22 مرداد 1392

یاد ایام: از تولد تا هفت سالگی ائل‌آی

چند عکس هم از ائل‌آی نازنینم:   بقیه هم داره توی ادامه‌ی مطلبه حتماً ببینین     نوزادی:     چهل روزگی:   دو ماهگی:   یک سالگی ائل‌آی :   ائل‌آی یک سال و نیمه:   ائل‌آی سه سال و نیمه:   چهار سالگی ائل‌آی :   ائل‌آی  چهار سال و نیمه:   تو نمایشگاه کتاب چهار سال و نیمه:   پنج سالگی:   شش سالگی:     ائل‌آی  شش سال و نیمه:   هفت...
30 خرداد 1392