ائل‌آی خانمائل‌آی خانم، تا این لحظه: 18 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
سویل‌آی خانمسویل‌آی خانم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره
ایشیل‌آیایشیل‌آی، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

یه آسمون با سه تا ماه

آخر شب 3 فروردین 1393

توضیح عکس: موقع برگشتن از عید دیدنی، پارک ساحلی ارومیه و کنار نموهای کاشی‌کاری شده‌ی پارک   توضیح عکس: دخترعموهای خوش‌حال و چند تا دیگه که توی ادامه‌ی مطلب هستن توضیح عکس: کاملاً معلومه که سویل‌آی خانم حسابی سردشه   توضیح عکس: اینا دیگه نمو نیستن سه‌شنبه 30 اردی‌بهشت 1393 ساعت 19:08 ...
30 ارديبهشت 1393

روز سوم عید و دینا جون (دخترِ دایی جون مرتضی)

توضیح عکسا: نفر چهارم دینا خانم (دختر دایی جون مرتضی) هستن که به اندازه‌ی سویل‌آی خانم، عدم همکاری برای عکس گرفتن ندارن    (با این‌که فقط دو ماه و نیم از سویل‌آی ما بزرگ‌تره) بقیه رو هم که دیگه حتماً می‌شناسین بقیه هم داره؛ توی ادامه‌ی مطلب توضیح عکس: ائل‌آی خانم و عسل کوچولو دینا رو نگه داشتن تا بلند نشه و بره توضیح عکس: ولی آخرش بلند شد و رفت سه‌شنبه 30 اردی‌بهشت 1393 ساعت 18:39 ...
30 ارديبهشت 1393

روز اول عید و بچّه‌ها

روز اول عید که ما منزل آقاجون بودیم؛ اقوام برای تبریک عید می‌اومدن و البته ما فقط با بچّه‌ها عکس می‌گرفتیم . توی این عکسا، به جز ائل‌آی و سویل‌آی و عسل کوچولو، که معرف حضور هستن، آوین کوچولو (که دخمل پسردایی باباست و حدود چهل روز از سویل‌آی ما کوچیک‌تره) و ائلمان و آیهان (پسرهای دوقلوی دختردایی بابا) حضور دارن  و البته تخم‌مرغای رنگی رو که توی دست بچّه‌ها دیده می‌شن، عزیز درست کرده و باز هم عدم همکاری سویل‌آی خانم برای گرفتن عکس سه‌شنبه 30 اردی‌بهشت 1393 ساعت 18:03 ...
30 ارديبهشت 1393

شیرین کاری‌های سویل‌آی خانم (28) روز سال تحویل و دوقلوهای من! :)

بنا به خواست ائل‌آی خانم، یه سری لباس ست که هم به سایز ائل‌آی موجود بود و هم به سایز سویل‌آی، برای هر دوشون خرید کردیم (البته به سختی) تا با هم دوقلو بشن. البته عدم همکاری سویل‌آی خانم تو عکس گرفتن، کاملاً مشهوده  بقیه عکسا توی ادامه‌ی مطلب   سه‌شنبه 30 اردی‌بهشت 1393 ساعت 17:39 ...
30 ارديبهشت 1393

چهارشنبه سوری

ما چهارشنبه سوری و ایام عید رو رفتیم ارومیه. و خود چهارشنبه سوری رو هم منزل آقاجون بودیم. بعد از آتیش‌بازی (به نحو کاملاً استاندارد ) و صرف شام، بچّه‌ها رو برداشتیم و رفتیم قاشق‌زنی . اون وسیله‌هایی که توی عکسا مشاهده می‌شن، متعلق هستن به زمان بچّگی بابا و عمو مهدی؛ که چند روز قبلش از توی انباری بیرون آورده شدن، تمیز شدن و غبار و زنگار سالیان از اون‌ها زدوده شد و با رنگ نقره‌ای خوشگل شدن و جهت امر خطیر و به یاد موندنی قاشق‌زنی توسط بچّه‌ها مورد استفاده قرار گرفتن. طرز استفاده از این وسیله به این شکل بوده که شخصی که قصد قاشق‌زنی داشته، این وسیله رو (که به ترکی بهش « چِجاوا » گ...
30 ارديبهشت 1393

ائل‌آی خانم و برنامه‌ی عمو پورنگ! (2)

ائل‌آی خانم روز چهارشنبه توی برنامه‌ی عموپورنگ شرکت کرد. این عکس تیپشه توی برنامه عموپورنگ :   و دو سه دقیقه از فیلمش رو هم به محض این‌که آپلود کردم، این‌جا می‌گذارم.   طبق قول قبلی؛ اینم فیلم 5 دقیقه‌ای عموپورنگ با حضور ائل‌آی خانم البته توصیه نمی‌شه چون حجمش 30 مگابایته. مگر این‌که نصف شب دانلودش بفرمایین  شنبه 17 اسفندماه 1392 ساعت 19:17   ...
20 اسفند 1392

ائل‌آی خانم و برنامه‌ی عمو پورنگ!

چهارشنبه، 14 اسفندماه 1392 ساعت 4 بعدازظهر، (یعنی فردا) ائل‌آی خانم توی برنامه‌ی عمو پورنگ که از شبکه‌ی دو قراره پخش بشه شرکت می‌کنه. از همه‎‌ی دوستان دعوت می‌کنم که برنامه‌ی عمو پورنگ رو که مزین شده با حضور انور ائل‌آی خانم ما، از دست ندن   قدماتون سر چشم البته ساعت پخش دقیقش 4:15 هست و     سه‌شنبه 13 اسفندماه 1392 ساعت 20:19 ...
13 اسفند 1392

اغذیه‌ی نشاط ستارخان ؛)

دیشب رفته بودیم اغذیه‌ی نشاط اوائل خیابون ستارخان (از سمت میدون توحید) پیتزا یی که برای ائل‌آی خانم سفارش داده بودیم، قبل از این‌که برسونتش روی میز، از دستش لیز خورد و برگشت و افتاد روی زمین با باباش رفتن و یه سفارش دیگه دادن. دوباره شماره‌ی پیتزا ی ائل‌آی خانم رو خوندن و ایشون همراه باباش رفت تا پیتزا ش رو بگیره، وقتی به متصدی تحویل پیتزا گفته بودن که پیتزا ش افتاده روی زمین، یه پیتزا ی دیگه به ائل‌آی خانم دادن و گفتن که برین و قبض‌تون رو پس بدین و پول‌تون رو هم پس بگیرین؛ چون قانون این‌جا اینه که اگه یه پیتزا یی (به طور کامل و اتّفاقی) از دست مشتری...
13 اسفند 1392

ائل‌آیِ شکموی من!

یه روز توی اواخر سال تحصیلی 91 - 1390 که ائل‌آی خانم ما شیش سالش بود و به پیش دبستانی می‌رفت، یعنی اولین روز بعد از تعطیلات عید 91، وقتی برگشت خونه من متوجه لکه‌هایی روی مانتو و مقنعه‌ی سفیدش شدم. احساس کردم شبیه لکه‌های آش باشه از خودش که پرسیدم جواب داد که توی مدرسه آش نذری می‌دادن و اون و دوستش رفتن گرفتن و خوردن. ولی خانمی که آش رو می‌داده گفته بود باید فردا هر کدومتون 500 تومن بیارین! ولی ائل‌آی دلیلش رو نفهمیده بود. وقتی ازش پرسیدم که نذری رو کجای مدرسه می‌دادن، متوجه شدم که رفته بود و از بوفه‌ی مدرسه آش گرفته بود ولی فکر کرده بود نذریه . ...
8 اسفند 1392