یه آسمون با سه تا ماه

یه جایی خوندم که بچّه‌ها تو این سن (یعنی یک سالگی)، بزرگی و کوچیکیِ اشیاء رو تشخیص می‌دن و اشیاء کوچیک رو توی ظروف بزرگ می‌اندازن. در همین راستا دیروز صبح سویل‌آی کوچولوی ما بعد از صرف صبحانه، لیوان چایی من رو (که پر بود)‌ برگردوند رو زمین یعنی روی فرش. بعد لیوان رو وایستوند و مکعب سبز ش رو انداخت توی اون. و لیوان رو داد به من و رفت سراغ یه خرابکاری دیگه. (البته سویل‌آیِ ناز نازیِ یازده ماهه‌ی ما، این کار رو چند روز پیش هم با مکعب‌های رنگی‌ش و سبد کوچولویی که برای اونا خریدم امتحان کرده بود ولی خوب این دفعه . . . . ) ...

«دستم بگرفت و پا به پا کرد           تا شیوه‌ی راه رفتن آموخت» پشت کامپیوتر نشسته بودم و حسابی مشغول بودم که سویل‌آی چهار دست و پا خودشو رسوند به من. دستش رو گرفت به صندلی و ایستاد و با «دَن دَن دَن . . . و بَم بَم بَم . . . » توجه من رو به خودش جلب کرد. با دو تا دندوناش یه خنده‌ی شیرینی تحویل من داد و دلبری کرد و زُل زد توی چشمام. منم اونو بغلش کردم.    بعد از دو سه دقیقه تصمیم گرفت بره پایین برای همین یه انگشت از هر دستمو گرفت توی دستای کوچولوش و از توی بغلم، سُر خورد و روی زمین ایستاد تا تاتی کنه. اون بیشتر از نیم ساعت بدو...

سلام دوستان پنجم شعبان تولد حضرت زین العابدین «حضرت امام سجاد (علیه‌السّلام) » رو خدمت همه‌ی بازدید کننده‌ها تبریک عرض می‌کنیم.   ...

سلام به همگی   چهارم شعبان ، خجسته سالروز ولادت قمر منیر بنی هاشم «حضرت ابوالفضل العبّاس  (علیه‌السّلام) » مبارک باد    ...

 سلام ما خانوادگی یعنی خودم، آقامون و دو تا دخترامون « ائل‌آی » و « سویل‌آی »، سوم شعبان ولادت با سعادت «حضرت امام حسین (علیه‌السلام) » رو به همه‌ی اقوام، فامیل، دوستان، آشنایان و همه‌ی بازدیدکننده‌های وبلاگمون تبریک می‌گیم.   ...

واقعاً بعضیا چی فکر می‌کنن؟ فکر می‌کنن با پخش کردن سه‌تا، پنج‌تا، هفت‌تا، ده‌تا یا بیست‌تا یا حتی 100تا از روی یه پیغام، به آرزوشون می‌رسن؟ یا نه برعکس اگه پخش نکنن بدبخت می‌شن و نفرین اون پیغام می‌گیرتشون؟ چرا هچین اعتقاداتی پیدا می‌کنن؟ چرا دست از سر خرافات برنمی‌دارن؟ ما که بچّه بودیم، مدل کاغذی‌ش بود. بعدها که بزرگ‌تر شدم، توی زیارتگاه‌ها مدل دیگه‌ش رو دیدم. توی ابقاء متبرکه مثل امامزاده‌ها، تا دلتون بخواد داخل جلد زیارت‌نامه‌ها پر بود از همین متن‌ها. (متأسفانه هنوز هم هست) بعدها توی اس‌ام‌اس‌ها هم پر شد...

ائل‌آی روز چهارشنبه 25 آبان سال 84، ساعت یک و نیم بعدازظهر متولد شد. فقط خدا می‌دونه که چقدر خوشحال بودم و بودیم. اون اولین نوه‌ی مامانم اینا بود. از طرف باباش هم اولین نوه‌ی دختر بود. توی فامیل آقای همسر، دختر خیلی کم داشتن. توی نوه‌ها هم که خیلی کمتر. برای همین ائل‌آی چشم و چراغ همه بود. هم خانواده و فامیل من و هم خانواده و فامیل آقای همسر. اینم یه عکس از نوزادی ائل‌آی بقیه‌‌‎ش تو ادامه‌ی مطلبه ائل‌آی وقتی به دنیا اومد، چهار کیلو وزن داشت و 53 سانت قد. با این‌که وزنش خوب بود ولی به خاطر این‌که قد بلندی داشت، لاغرتر به نظر می&zwn...