شیرین کاریهای سویلآی خانم (5) زبل خان
دور هم نشسته بودیم میوه میخوردیم. نمیدونم چی شد که سویلآی برگشت به طرف ائلآی و دهنش رو باز کرد و براش جیغ کشید (از همون بنفشا!). نه یه بار، نه دو بار، چند بار.
تو روش اخم کردم و گفتم: "د ِ هَه"
روشو برگردوند به من فوری برام یه بوس انداخت و خندید و فرار کرد!
داخل پرانتز:
چند روز بود که خواهرای عزیزم، یعنی خالهجونیهاش داشتن بهش بوس انداختن رو یاد میدادن!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی