اوشین و نوستالژی بازی
وقتی من هفت - هشت ساله بودم و شبکه دو، شنبهها اوشین رو پخش میکرد، یادمه از نظر همه اوشین خیلی بدبخت بود و خیلی سختی میکشید و همه عقیده داشتن که زندگی اون خیلی تلخه و سختیهای اون تمومی نداره.
اما حالا که اوشین دوباره داره از شبکه تماشا (هر شب ساعت 10) پخش میشه من احساس میکنم که اون چندان هم زندگی سختی نداره و کار میکنه و پول درمیآره. یعنی بالاخره یه کاری هست تا اون انجام بده و مشکلات دیگهی زندگیش هم اونقدر غیرقابل تحمل و سخت و لاینحل نیستن که قبلاً فکر میکردم. درباره ازدواجش هم همینطور. درمقابل کایو که یه دختر پولدار بود ازدواج اوشین خیلی بهتر بوده . . . . .
بههرحال یا نسل قبلی ما خیلی راحتتر از ما زندگی میگذروندن، یا همزادپنداری من نسبت به اونا خیلی ضعیفه که نمیتونم درک کنم، یا اینکه اوشین رو عوض کردن ما نمیدونیم!
اما اینکه آدمو میبره به گذشته، به موقعی که تو اکثر خونهها تلویزیون رنگی نبود و همه سیاه و سفیدشو داشتن و به خاطر اوشین برنامه مهمونی میذاشتن تا اوشین رو تو خونه اقوام، رنگی ببینن
به موقعی که همهی چیزای چینی و ژاپنی از قبیل لباس خوابهای قرمز یا آبی روشن یا صورتی روشن مد شده بود و برای بچّههای همدیگه سوغات میبردن
به موقعی که همه، برنامههاشونو با پخش سریال تنظیم میکردن و من یادمه که حتی یه قسمت از این سریال رو از دست ندادیم و با ولع تا لحظهی آخر تیتراژش رو هم از چشم دور نمیکردیم
و از همه مهمتر بازارچهها و مغازههای لباسای تاناکورا که اسمشون رو از این سریال وام گرفتن و هنوز هم هستن . . . . .
حس نوستالژی خوبی به آدم میده و آدمو میبره به گذشته.
بهخصوص که حالا یه همراه همسن اون موقع خودم هم برای تماشای اوشین دارم: دخترم ائلآی.