ائل‌آی خانمائل‌آی خانم، تا این لحظه: 18 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره
سویل‌آی خانمسویل‌آی خانم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
ایشیل‌آیایشیل‌آی، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

یه آسمون با سه تا ماه

شیرین‌کاری‌ها و شیرین‌زبونی‌های سویل‌آی خانم (41-13)

تازه از مهمانی افطاری که دعوت شده بودیم (اونم روز اول ماه رمضان) برگشته بودیم که سویل‌آی خانم از داخل اتاق من، منو صدا کرد که: «مامان توروخدا بیا، توروخدا بیا پیش من!!!» وقتی رفتم تا در اتاقم رو باز کنم متوجه شدم که وقتی برگشتیم، سویل‌آی خانم تشریف بردن داخل اتاق من و  از داخل در رو روی خودشون قفل کردن! بعد از ده دقیقه کلنجار رفتن با در و قفلش، بالاخره با همکاری خودش، که کلید رو چرخوند و من با پیچ‌گوشتی، هلش دادم به داخل تا درش آورد و از زیر در ردش کرد، در رو باز کردیم و سویل‌آی خانم تشریف آورد بیرون. وقتی در رو باز کردم و بغلش کردم، قلبش داشت مثل گنجشک می‌زد، بس که ترسی...
29 خرداد 1394

شیرین زبونی‌های سویل‌آی خانم (12) آوین جون!

کار مهمی داشتم و سویل‌آی خانم نمی‌ذاشت که به کارم برسم. هی من می‌فرستادمش پی نخودسیاه و هی سویل‌آی خانم می‌رفت و می‌اومد و حواس منو پرت می‌کرد. بار آخری که بالاخره موفق شدم تا راضی‌ش کنم که بذاره تا من کارم رو انجام بدم، بهش گفتم: «الآن برو؛ وقتی من کارم تموم شد، زنگ می‌زنم تا با آوین جون صحبت کنی.» چشماش برق زدن و گفت: «مامانش مال تو، آوین مال من»   توضیح این‌که: آوین جون دوست جدید سویل‌آی  خانم ماست و چهل روز ازش کوچک‌تره. و توضیح مهم‌تر این‌که: چون نمی‌دونستم که منزل هستن یا نه، نمی‌...
11 اسفند 1393

مادر بودن :(

بیشتر از یک ماهه که ما درگیر سرماخوردگی ائل‌آی خانم و سویل‌آی خانم هستیم   پریشب سویل‌آی یک تب وحشتناکی داشت که فقط خدا می‌دونه چی به من گذشت. مادر بودن خیلی چیز سختیه.         ولی خب از همسایه‌های نازنینم بی‌نهایت ممنونم که کمکم کردن. به قول قدیمیا که می‌گن «همسایه‌ی خوب از فامیل آدم به آدم نزدیک‌تره»   توضیح: ناشکری نمی‌کنم و این مطلب رو هم صرف این‌که فراموشش نکنم این‌جا نوشتم. ...
28 بهمن 1393

شیرین‌زبونی‌های سویل‌آی خانم (11)

سویل‌آی پیش باباش دراز کشیده بود تا بخوابه (البته بیشتر داشت بازی‌گوشی می‌کرد) سرشو کرد زیر پتو و به باباش گفت: «پسر گلم بیا گم شیم»     توضیح کوچولو این‌که: وقتی بیرون هستیم و سویل‌آی خانم شروع می‌کنه به دویدن و از دست من و آبجی‌جونمش و باباش فرار ( ! ) کردن، ما هی بهش گوشزد می‌کنیم که یه وقت گم می‌شی ها. ...
24 دی 1393

شیرین‌زبونی‌های سویل‌آی خانم (10)

نهار ماکارونی داشتیم. بعد از این‌که سویل‌آی خانم نوش جان کرده؛ برگشته می‌گه: « ائل‌آی ماکارومی می‌حوره. بابا ماکارومی می‌حوره. مامان ماکارومی می‌حوره. منم ماکارومی می‌حورم.» ...
22 دی 1393

شیرین‌زبونی‌های سویل‌آی خانم (9)

پنج‌شنبه قبل که هوا خوب و تمیز شده بود، تصمیم گرفتیم که بریم بیرون. داشتیم سر این که کجا بریم و چطور بریم، صحبت می‌کردیم که سویل‌آی گفت: «من با پیاده نمی‌رم. من با آبجی‌جونم می‌رم.» ...
22 دی 1393

شیرین‌زبونی‌های سویل‌آی خانم (8)

داشتم قربون صدقه‌ی دست‌خط دختر خوشگلم ائل‌آی می‌رفتم، یهو سویل‌آی روشو کرد به ائل‌آی و گفت: «ببینم خط‌تو» و ائل‌آی دست‌خطشو به سویل‌آی نشون داد. سویل‌آی بعد از این‌که با دقت، دفتر ائل‌آی رو برانداز کرد، گفت: «بوگون خطتت برم من الهی»     داخل پرانتز: بوگون = قربون ...
22 دی 1393

شیرین کاری‌ها و شیرین‌زبونی‌های سویل‌آی خانم (40-7) (کدبانوی من)

حتماً تو شبکه‌های اجتماعی یا اینترنت، با این کاریکاتور برخورد کردین:   چند روز پیش من از یه شیرینی خونگی عکس گرفتم که برای یه آشنا بفرستم، و خب سویل‌آی خانم هم این موضوع‌رو دیده بود.   امروز صبح بعد از این‌که چایی صبحونه‌شو هم زد و شیرینش کرد، با قیافه‌ی حق‌به جانب و طلبکارانه به من گفت: «به‌به چقد چاییه؛ به‌به چقد حوشمزه‌ست؛ به‌به چقد شیرینه؛ مامان بیا عکس بگیر» ...
11 دی 1393

شیرین کاری‌ها و شیرین‌زبونی‌های سویل‌آی خانم (39-6) (زبل خان 2)

چند دقیقه نشستم سر گوشی تا رویدادهای جدیدشو چک کنم، سویل‌آی خانم اومد بالای سرم و گوشی خودش و دراز کرد سمت من و گفت: «عبض کنیم؛ این مال تو، این مال من»   توضیح این‌که: گوشی سویل‌آی خانم، درواقع اسباب‌بازی ائل‌آی خانم بوده و یه آتاری دستیه که تقریباً دیگه چیزی ازش نمونده. ...
11 دی 1393