بعد از نهار رفتم توی آشپزخونه سر ظرفشویی که ظرفهای نهار رو بشورم. چند دقیقه بعد من هم سویلآی خانم تشریفشون رو آوردن توی آشپزخونه و با سبدها و ظرفهای رنگی توی آشپزخونه سرگرم شدن. وقتی کارم تموم شد و اومدم توی هال، دیدم قاب دستمال کاغذی خالیه و همهی دستمالها روی زمین پخشن. خودم باید حدسش رو میزدم که همون چند دقیقه تأخیر سویلآی خانم، خودش یه زمان کافی برای خرابکاریهای ایشونه!!! ...